روزمرگی های زندگی و تراوشات ذهنی من

آنچه تجربه می کنم، آنچه حس می کنم، آنچه فکر می کنم

روزمرگی های زندگی و تراوشات ذهنی من

آنچه تجربه می کنم، آنچه حس می کنم، آنچه فکر می کنم

دوست جدید

با وجود اینکه آخر هفته ها میام پیش مامان اینا باز هر یه ساعت ازش اس ام اس دارم که حالمو پرسیده . 

 

مدتهاست کسی اینجوری بهم توجه نکرده کمی برام عجیبه کمی خوشم میاد بیشتر از همه از وابسته شدن می ترسم نمی دونم جدا باید جدی بگیرم این رابطه رو یا مثل بقیه فکر کنم که تا به منظور خودش برسه دیگه میره پی کارش و منم و دلی شکسته . . .  

 

فعلا که خوش می گذره و از توجهی که بهم میشه راضی ام.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد