-
چی فکر می کنم
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 22:16
خیلی ذهنم مشغوله و زندگیم خیلی بی مشغله. نمی تونم نیمه ی گمشده ام رو پیدا کنم.
-
چقدر سخته؟؟؟
پنجشنبه 21 بهمنماه سال 1389 13:52
خیلی سخته که کسی رو بخوای و اون فقط وانمود کنه که تورو می خواد ولی تو ذره ذره ی حرکاتش ببینی که دیگران براش مهمترن. خیلی سخته که وقتی مهمونی میگیره تو آخرین کسسی باشی که دعوت می شه و وفتی به روش میاری جوابت این باشه :خوب نزدیک نبودی. خیلی سخته که وقتی ازش می خوای که مهمونی رو بندازه یه روز دیگه جوابت این باشه که نمی...
-
News
چهارشنبه 19 خردادماه سال 1389 14:24
I am missing the sweet heat of a man's body
-
عالم مردها
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 15:43
۳ هفته ی تمام هرروز زنگ می زد هر شب زنگ می زد اس ام اس شعر می گفت دورادور از شهری دیگه دوستت دارم دوستت دارم و الان یه هفته است که هیچ چی. اول فکر کردم باباش حالش بد شده یا اتفاقی افتاده زنگ زدم دیدم نه خودش که خوبه و خندان ولی بهونه آورد که ماشین دوستش چپ کرده بوده نمی دونم ولی دیگه تموم شده است واسه ام. خداراشکر که...
-
و اما امروز
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1389 14:48
صحبتهای بنده اثر خود را در یه ایمیل از رئیس بزرگ نشون داده که امروز زدن که این تاخیر ها اصلا ژذیرفته نیست و بنده خرسند شدم. آ. میگه از این معلومه که سایر صحبتها رو هم باهاش کرده. خدا کنه رئیس با من خیلی مودبانه و گرم برخورد کرد نمی دونستم چجوری برخورد کنم و فقط جوابشو با لبخندی حاکی از من نمی فهمم تو چرا شادی دادم.
-
دختردایی و چک باکرگی
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1389 23:24
جالبه پسره اومده عقدش کرده زن دایی بنده نگرانه که باید ببرمش دکتر که گواهی بکارت بگیره قبل از اینکه حرفی دربیاد موندم حالا که زنش شده دیگه چه حرفی می خواد در بیاد ؟ ؟ ؟ منم که می دونم که اگه اتفاقی افتاده باشه کار خود پسره است امروز دختر بیچاره خودش رفته دکتر و گواهی گرفته حالا درست یا جعلی بودنش دیگه دست خودشه ولی...
-
لعنت به زبانی که بیهوده باز شود
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1389 23:21
بهش اس ام اس زدم که از تعصب و غیرتت خوشم میاد و دوستش دارم غافل از اینکه یه اشتباه لپی کردم و اسمشو اشتباه تایپ کردم. جواب اومد که با من بودی جدا ابراز عشق به من نیومده وقتی هم که ابراز می کنم اینجوری گه می زنم حالا بیا و قسم به جون عزیزانم که منظورم تو بودی و هنوز اسمت خوب تو دهنم نمی چرخه ای خدا خودت که شاهدی...
-
چه باید کرد ؟
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 17:37
هنوز به هیچ جا نرسیده می خوره تو ذوقت . طرف میره ایرانگردی و حتی یه اس ام اس نمی زنه خبر بده و تو احمقانه فکر می کنی که نکنه حال پدرش خراب شده دریغ از اینکه داره با اقوام خوش می گذرونه و موبایلش در دسترس نیست.
-
دختر دایی و همسرش
سهشنبه 3 فروردینماه سال 1389 00:50
دختر دایی ام رفته خونه ی همسر جدیدش و کسی خونه نبوده ، خبر داد که اونجا بی خبر اوضاعش خراب شده و هیچ چی هم همراهش نبوده حالا یه هو منظور این بوده که قرار نبوده که برنامه داشته باشه. حالا نمی دونم مارو خر فرض کرده و خلوت کردن با هم یا اینکه من خیلی بد بینم.
-
روابط زناشویی
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 23:29
بحث های بالای 18 سال داشتیم با همکارا. یکی از خانمای متاهل زد زیر خنده گفتیم به چی می خندی ؟ با شرم گفت ببخشید نمی تونم بگم. ما هم کلی اصراررررررررررر که بگو گفت من اینقد از این موضوع خوشم میاد که چند روز پیش همسر در حین عملیات می گفت عزیزم عملا تو داری منو می کنی تا برعکس
-
دارم عاشق می شم من
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 16:25
نمی دونم نمی دونم نمی دونم گیر کردم ، خدا هم جوابمو نمی ده. الکی الکی تلفنی دارم احساس پیدا می کنم بهش با اینکه فکر می کردم غیر ممکنه. خدا به دادم برسه
-
دوگانگی
جمعه 21 اسفندماه سال 1388 23:39
دودلم. نمی دونم چی کار باید بکنم چه کاری درسته و چی میشه . جرا ؟ ؟ با یکی از خواننده های وبلاگم آشنا شدم. پسری یک سال بزرگتر از من و ظاهرا کوشا تر از من . در یکی از 5 شهر بزرگ ایران زندگی می کنه که تهران نیست. تحسینش می کنم و می دونم که زیر و بم منو میشناس ه از رو وبلاگم. با هر تماس تلفنی بیشتر جذبش می شم : - هر پستت...
-
کور از خدا چی می خواد
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1388 18:51
کور از خدا چی می خواد ؟ ؟ دو چشم بینا
-
نه شنیدن
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1388 16:44
چقد نه شنیدن ازکسی که بهش تمایل داری سخته. اونم چون نمی تونه بهت اعتماد کنه. خیلی سخته بغض گلومو دارم قورت می دم نمی دونم کی می ترکه
-
ناخوشم
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 10:52
حالم خوب نیست. سگم پاچه میگیرم از همه دلخورم دوست دارم برم خونه خلوت کنم راحت باشم نمی دونم چمه شایدم می دونم تنهام دیشب عقد دختر دایی بود جوگیر شدم که من تنها می مونم غصه دارم
-
ای خدااااااااااااااااااااا
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1388 12:58
وقتی تمایل فیزیکی داری به یکی شدی ی ی ی ددددددددددددددددد و تمایل بیرونی و اجتماعی ات بهش صفره صفره و طرف هر لحظه با هر حرکتش عدم تمایلت رو بیشتر می کنه چیکار باید بکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دارم دیوونه میشم.
-
خوش قدم
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 22:46
با طرف یه بار بیشتر حرف نزدی که روز بعدش تلفنتو جواب نمی ده اونم نه که تو زنگ زده باشی هااا بلکه اوشون زنگولیده شما پشت میز نبودی که جواب بدی برگشتی که رسم ادبو به جا بیاری. خلاصه عصر زنگ می زنن که بابام خون بالا آورده بردیمش بیمارستان دکتر گفته سرطان معده است خیلی پیشرفته و وخیم شده و بند ه خدا تو بیمارستان دور از...
-
خبر جدید
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1388 13:52
طرف تو تبریز زندگی می کنه پس به درد هم نمی خوریم. قصه تمام
-
گ.ه. گیجه
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1388 13:18
واسه همکارا از ماموریت مشهد شیرینی و نخودچی کشمش آوردم. همونی که چراغ سبز داده بودم بهش تو یاهو ازم تشکر کرد و بوس فرستاده بود. به شوخی و از سر کرم گفتم چه فایده واقعی اش رو ترجیح می دادم گفت میام واقعی شو هم می دم. گویا 2 باری اومده بود تا ناهار و بنده تو اتاق نبودم. بالاخره باز داشتم می رفتم سراغ رئیس که تو راهرو...
-
خبر خبر
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1388 16:31
ظاهرا چراغ سبز توهمی بیش نبود و فقط ایشون می خواستن که کارشون رو تو دفتر راه بندازم . به هر حال یکی از خوانندگان خفن وبلاگم بهم پیشنهاد آشنایی داده فعلا در مرحله ی کامنت نویسی برای هم هستیم که من کیم و تو کی هستی / ؟ ؟ ؟
-
چراغ سبز
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1388 11:10
از یه نفر پیشنهاد دوستی و آشنایی گرفتم و واسه خالی نبودن عریضه واسه خودم بهش چراغ سبز نشون دادم ولی به دوستم آ گفتم من حوصله ندارم تو باید کمکم کنی. اونم قبول کرده.
-
عروسی
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 15:34
ماموریت اهواز بودم. در حال قدم زدن با همکارا تو خیابون کیانپارس بودیم که یه ماشین عروس از یه خیابون فرعی منتظر بود که وارد خیابون اصلی بشه ، خب به طبع همه عروس رو نگاه می کردن و عروس خانم خیلی خندان شیشه رو کشید پایین و به ما سه تا خانم دستی تکون داد. اینقد همه مون هیجان زده شده بودیم که انگار یه شخصیت معروف تحویلمون...
-
کشف
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1388 23:47
وبلاگ خواهر کوچیکه رو کشف کردم ، می خونم و ناراحت می شم. خیلی خودشو باخته. خواهر من از 4 سالگی داره با صرع دست و پنجه نرم می کنه و دارو می خوره. الان 20 سالشه و هر سال دکتر میگه شاید سال دیگه داروهاتو قطع کنیم و باز ادامه می دن. از زندگی بریده خودشو بسته تو خونه تا جایی که اطرافیان بهش می گن تو سرایدار خونه ای ؟ یه...
-
دروغ
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1388 21:15
چرا ما دروغ می بافیم به هم حتی در مورد طبیعی ترین موضوع زندگیمون ؟ ؟ ژ: به پول پیش خونه ام نیاز دارم واسه همینم می خوام خونه رو عوض کنم که پولم آزاد شه. من: اوهوم ولی اجاره بدی الکی پول ازدستت میره هاااا ژ: آخه می دونی نزدیک ده میلیون از پول خونه رو به مامان اینا بدهکارم من: اِاِاِاااا... ( می دونم که 9 میلیون از پول...
-
ولنتاین خالی از عشق
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1388 19:24
جالبه انگار بنده یه سندرم درمان نشدنی دارم به نام " ولنتاین تنها" در طول سال ممکنه با کسی باشم خیلی عشقولانه هم باشم ولی نزدیک ولنتاین که میشه انگار یه کرمی به جونم میفته که بپرونمش. همیشه همینه
-
باز هم تنهایی
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 12:01
من فکر می کنم ما به هم نمی خوریم م م م . . . خداحافظ خداحافظ و باز هم پاندورا تنها می شود
-
بکارت چقدر مهمه ؟ ؟
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1388 13:28
همکاری دارم یک سال کوچکتر از من ( 26 ساله) که سالهاست دور از خانواده در تهران زندگی می کنه. خانواده اش کرمان هستن و فکر نمی کنم خیلی بالاتر از معمولی باشند. دوست پسری داشت که بیش از 5 سال با هم بودن. پسره بزرگتر از این ولی شرایط مشابه. هر دو خونه ی مجردی داشتن و 5 سال با هم بودن. هفته ی پیش اومده بود و می گفت من خیلی...
-
نمی فهمم
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 16:56
توی تولد محل سگ به من نمی دی ، دیشب زنگ زدی بیا بریم سینما و وقتی میگم ببخشید نمی تونم - اه چرااااااااا آخه ؟ ؟ کاش میومدی . خوب این باعث میشه من نفهمم موضع تو نسبت به من چیه ؟ ؟ اگه واقعا علاقه ای هست تمایلی هست پس بی محلی توی جشن تولد چیه که با عالم و آدم رقصیدی و من و به دوستت حواله کردی ؟ امروز اومدی می گی "...
-
خلایق هر چه لایق
یکشنبه 11 بهمنماه سال 1388 13:50
با هماهنگی قبلی چند ماه پیش با توری عازم کویر شدم به اصرار دومین دوست پسر عمرم که سال 84 باهاش آشنا شده بودم و اون زمان خیلی دوستش داشتم چون گستاخی و خشم نهفته ی منو داشت. هم سن بودیم. خلاصه که در عرض سه ماه رفت و آمد و خرج هایی که بنده براشون کردم یه هو به این نتیجه رسید که چون تکلیفش با خودش معلوم نیست. خلاصه که...
-
بدون شرح
پنجشنبه 8 بهمنماه سال 1388 16:00
فیلم ملکه و من را آنلاین ببینید http://svtplay.se/v/1823059/dokumentarfilm/drottningen_och_jag?cb,a1364145,1,f,-1/pb,a1364142,1,f,-1/pl,v,,1823059/sb,p115254,1,f,-1